مهمون

تو این پست می خوام از وقایع روزانه ام بنویسم که هم همیشه برام بمونن . هم با نوشتنشون آروم بشم....  


 

قراره مهمون داشته باشیم.یکی از دوستای شوهرم با خانومش.ولی من اصلا حوصلشونو ندارم.نه حوصله اونا رو و نه حوصله تمیز کردن خونه و آشپزی و .......... 

خسته و کوفته از سر کار برو خونه و برو تو آشپزخونه 

اه اه اه اه اه اه 

البته شوهرم هم خودش زیاد مایل نبود ولی طفلکی گیر افتاد و نتونست طرف رو بپیچونه 

بالاخره اینکه من مثل همیشه دلم می خواد همه چی عالی باشه 

یعنی هم خونه مرتب باشه 

هم پذیرایی و غذا 

و هم سر و وضع خودم 

خدا کمکم کنه.............