اول صبح....

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

مهمون

تو این پست می خوام از وقایع روزانه ام بنویسم که هم همیشه برام بمونن . هم با نوشتنشون آروم بشم....  


 

قراره مهمون داشته باشیم.یکی از دوستای شوهرم با خانومش.ولی من اصلا حوصلشونو ندارم.نه حوصله اونا رو و نه حوصله تمیز کردن خونه و آشپزی و .......... 

خسته و کوفته از سر کار برو خونه و برو تو آشپزخونه 

اه اه اه اه اه اه 

البته شوهرم هم خودش زیاد مایل نبود ولی طفلکی گیر افتاد و نتونست طرف رو بپیچونه 

بالاخره اینکه من مثل همیشه دلم می خواد همه چی عالی باشه 

یعنی هم خونه مرتب باشه 

هم پذیرایی و غذا 

و هم سر و وضع خودم 

خدا کمکم کنه.............

 

یاد گرفته ام......

  

 

راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام !


یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم !


یاد گرفته ام که هق هق گریه هایم را با بالشم ..بی صدا کنم !


یاد گرفته ام چگونه با تو باشم بی آنکه تو باشی !


یاد گرفته ام ....نفس بکشم بدون تو......و به یاد تو !


یاد گرفته ام که چگونه نبودنت را با رویای با تو بودن...


و جای خالی ات را با خاطرات با تو بودن پر کنم !


یاد گرفته ام که بی تو بخندم.....


یاد گرفته ام بی تو گریه کنم...


و بدون شانه هایت....!


یاد گرفته ام ...که دیگر عاشق نشوم به غیر تو !


یاد گرفته ام که دیگر دل به کسی نبندم ....


و مهمتر از همه یاد گرفتم که با یادت زندگی کنم..................

آهنگ خوشبختیت آرزومه با صدای سیامک عباسی

  

 

اگه اون که کنارته ، تو رو بیشتر از من می خواد 

اگه با هم راحتین ، اگه باهات راه میاد 

اگه روزگار بد ، تو رو ازم گرفته 

اگه خاطرات خوبمون ، از خاطرم نرفته 

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی 

حتی از خاطره هامون جدا شی 

از همون روزای اول میدونستم نمی مونی 

میدونستم نمیتونی عشقو تو چشام بخونی 

از همون روزای اول دل تو با دیگری بود 

کاش همیشه پات بمونه اون که عشق بهتری بود 

خوشبختیت آرزومه ، حتی با من نباشی 

حتی از خاطره هامون جدا شی   

 

 

برای دانلود آهنگ به ادامه مطلب مراجعه کنید:

 

 


ادامه مطلب ...

صفحه نخست:و تو آمدی....

 

نمی دونم از کجا شروع کنم و چجوری؟! 

فعلا دلم می خواد بنویسم،هرچند فلم خوبی ندارم ولی دل پری دارم که باید اینجا خالی اش کنم... 

من دختر کم رویی بودم.البته اعتماد به نفس بالایی داشتم چون تو بیشتر زمینه ها از درس  گرفته تا ورزش و هنر و ...تو دوران تحصیل سرآمد بودم(تعریف از خود نباشه!!!!)خونواده هم برام چیزی کم نمی ذاشتن،ولی چون توی یه خونواده تقریبا مذهبی بزرگ شدم تجربه چندانی در برخورد با جنس مخالف نداشتم و تا حدودی خجالتی بودم. 

 مثل همه دخترا در سن نوجوانی و بلوغ رویاهای خودم رو داشتم.علاقه به فوتبالیست یا بازیگر خاص و خوندن کتابهای عاشقانه و .....که لذتهای خاص اون دوران بود،فقط در همین حد. 

ادامه مطلب ...